هدف موفقیت است. به ویرایش دوم کتاب موفقیت خوش امدید. از زمانی که این کتاب برای اولینبار در سال 2003 منتشر شد، تاکنون صدهاهزار نسخه از آن فروخته شده و به بیش از بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده است. در واقع این کتاب به یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ در زمینه دستیابی به هدف تبدیل شده است. این کتاب برای افراد باانگیزهای است که میخواهند سریعتر پیش بروند. اگر شما نیز چنین تفکری دارید، کتاب هدف برای شما نوشته شده است. ایدههایی که در صفحات پیشرویتان گنجانده شدهاند، شما را از سالها کار سخت در راه دستیابی به اهداف مهمتان نجات میدهد.
چرا باید کتاب هدف را مطالعه کنیم؟
با دنبال کردن شیوهها و تکنیکهای ساده و آسان این کتاب در ماهها و سالهای پیشرو، میتوانید خیلی سریعتر، از هیچجیز به همهچیز برسید. میتوانید تجربه خود را از فقر و ناکامی، به ثروت و کامروایی تبدیل کنید. میتوانید از دوستان و آشنایان خود پیشی بگیرید و در زندگی نسبت به اکثر افرادی که میشناسید، دستاوردهای بیشتری داشته باشید. برایان تریسی میگوید: بارها و بارها افرادی با سطح هوش متوسط و اهداف مشخص دیدهام که خیلی بهتر از نابغهای عمل میکنند که نمیداند واقعاً چه میخواهد. رسالت شخصی من طی این سالها تغییر نکرده است، رسالت من «کمک کردن» به افراد برای دستیافتن به اهدافشان، در زمانی کوتاهتر از نبود کمک من است. این کتاب حاوی چکیدهای از همه مواردی است که تاکنون در حوزه موفقیت و نیل به هدف آموختهام. با دنبال کردن مراحلی که در صفحات پیشرو توضیح داده شدهاند، شما نیز بهسوی سرخط زندگی قدم خواهید برداشت. کتاب هدف مانند یک نقشه راه و راهنماست. به شما کمک میکند تا از جایی که قرار دارید، به آنجایی که میخواهید بروید، برسید.
بخشی از کتاب هدف
اکنون زمانی شگفتانگیز برای زندگی کردن است. امروزه نسبت به قبل، افراد خلاق و مصمم، فرصتهای بیشماری برای دستیابی به اهدافشان پیشروی خود دارند. صرفنظر از فراز و نشیبهای موقت در اقتصاد و زندگی، ما به یک دوره صلح و شکوفایی وارد میشویم که برتر از تمامی دورههای گذشته است. مهم نیست که از کجا شروع کنید، مهم این است که چطور به پایان برسانید. وقتی هجده ساله بودم، دبیرستان را نیمهتمام گذاشتم. شغل اول من، ظرفشویی در یک هتل کوچک بود. بعد از آنجا در شرکتهای خدماتی برای شستن ماشین و بعد نظافت راهپلهها، مشغول به کار شدم. با وجود تجربه کردن شغلهای پرزحمت مختلف، تا چند سال بعد همچنان سر گردان بودم و امور زندگی خود را با عرق جبین اداره کردم. من در کارخانهها و الوارسازیها کار کردم. در مزارع و دامداریها تلاش کردم. با ارهبرقی در میان الوارهای بلند کار میکردم. و زمانی که فصل درختاندازی در جنگلها به پایان میرسید، چاه حفره میکردم.
با تمام کارهای سختی که انجام داده و با اینکه ترک تحصیل کرده بودم تا اینکه یک روز یک تکه کاغذ برداشتم و هدف تکان دهنده زندگیام را روی کاغذ آوردم که بهدستآوردن ماهانه هزار دلار از فروش خانهبههانه و شرکتبهشرکت بود. من این تکه کاغذ را تا کردم و کنادر گذاشتم و دیگر هرگز آن را پیدا نکردم، ولی سی روز بعد تمام زندگی من تغییر کرد. طی این مدت، یک تکنیک برای «فروش پایانی» کشف کردم که از همان روزهای نسخت، درآمد من را سه برابر کرد. در همان زمان صاحب شرک، کمپانی را به یک کارآفرین فروخت که تازه به شهر آمده بود. دقیقاً سی روز بعد از آنکه من هدف خود را روی کاغذ نوشتم، کارفرمای جدید من را به کناری کشید و برای تحتنظر گرفتن بخش فروش و آموزش تکنیک من به سایر کارمندان، به من پرداخت ماهیانه هزار دلار را پیشنهاد داد. سرانجام پیشنهاد او را پذیرفتم و از آن روز به بعد زندگی من دیگر مثل قبل نبود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.