در حال نمایش 3 نتیجه

نمایش 9 24 36

کتاب اتاق آبی

ته باغ ما، سر طویله بود. روی سر طویله یک اتاق بود. آّبی بود. اسمش اتاق آبی بود (می‌گفتیم اتاق آبی). سر طویله از کف پایین‌تر بود. آنقدر که از دریچه بالای آخورها سر و گردن مال‌ها پیدا بود.

کتاب هشت کتاب سهراب سپهری

من کاشانی‌ام. اما در قم متولد شده‌ام. شناسنامه‌ام درست نیست. مادرم می‌داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده‌ام. درست سر ساعت 12 مادرم صدای اذان را می‌شنیده است. در قم زیاد نمانده‌ام. به گلپایگان و خوانسار رفته‌ایم. بعد به سرزمین پدری. من کودکی رنگینی داشته‌ام.