کتاب سرگذشت ندیمه
در اتاقی میخوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبی لاک و الکل خورده سال خطوط و دایرههایی دیده میشد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقههای تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تورها خبری نبود. درو تا دور سالن برای تماشاچیها بالکن ساخته بودند. احساس میکردم بوی تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچی آن زمان در مشامم مانده است.