کتاب تهوع اولین رمان منتشر شده ژان پل سارتر است که هم مقالهای مبسوط در مورد آرمانهای اگزیستانسیالیستی است و هم کاوشی داستانی عمیق درباره مردی که در تلاش برای بازگرداندن معنایی به زندگی خود است. تهوع هم داستان زندگی پرآشوب یک مورخ درون نگر، آنتوان روکنتین است و هم بیانگر یکی از تأثیرگذارترین و مهمترین نگرشهای فلسفی دوران مدرن اگزیستانسیالیسم. این کتاب مبارزه او را با درک اینکه او یک عامل کاملاً آزاد در جهانی عاری از معنا است را شرح میدهد. دنیایی که در آن باید هدف خود را پیدا کند و سپس مسئولیت کامل انتخاب هایش را بپذیرد. «تهوع» که اثری مهم از فلسفه ادبی معاصر است، اضطراب سرگیجهآوری را که میتواند از تلاش ساده برای زندگی ناشی شود برانگیزد و بررسی کند. ژان پل سارتر فیلسوف، رماننویس، نمایشنامهنویس و شخصیت اصلی در فرهنگ و تفکر سیاسی اروپای پس از جنگ بود. سارتر در سال 1964 جایزه نوبل ادبیات را به این دلیل رد کرد که «یک نویسنده نباید اجازه دهد خود را به یک مؤسسه تبدیل کند».
ژان پل سارتر
سارتر شخصیت غالب در زندگی روشنفکری فرانسه پس از جنگ است. سارتر که فارغ التحصیل دانشگاه معتبر Ecole Normale Superieure با تلفیقی در فلسفه است. از اواخر دهه 1930 یکی از چهرههای اصلی صحنههای ادبی و فلسفی بوده است. او که بهطور گسترده بهعنوان یک طرفدار الحادی اگزیستانسیالیسم شناخته میشود بر اولویت وجود بر ماهیتهای از پیش تعیین شده و اهمیت آزادی انسان تأکید کرد. سارتر در اولین و بهترین رمان خود، تهوع (1938) سیال بودن آگاهی انسان را در مقابل استحکام ظاهری واقعیت بیرونی قرار داد و ریاکاری و تظاهر به ایده آلیسم بورژوایی را به سخره گرفت. تئاتر سارتر نیز به شدت ایدئولوژیک است و بر اهمیت آزادی شخصی و تعهد فرد به اهداف اجتماعی و سیاسی تأکید دارد. اولین نمایشنامه او، مگسها (1943)، علیرغم پیام زیربنایی مخالفتش، در دوران اشغال آلمان تولید شد. یکی از محبوبترین نمایشنامههای او نمایشنامه تکپرده بدون خروج است که در آن مفهوم سنتی الهیات جهنم در قالبهای اگزیستانسیالیستی بازتعریف میشود. سارتر در کتاب «دستکشهای قرمز» پیامدهای عملگرایانه فرد درگیر در کنش سیاسی را از طریق مکانیسم حزب کمونیست و وضعیت تاریخی در حال تغییر بررسی میکند.
بخشی از کتاب تهوع
آنها نقشهای بزرگ اصلی را بازی میکند. اما دیگرانی هم هستند، یک انبوه دیگر: فیلسوف انساندوست که مانند برادری مهتر روی برادرانش خم میشود و از مسئولیتهایش آگاه است؛ انسان دوستی که انسانها را همانطور که هستند دوست میدارد، کسی که آنها را آنطور که باید باشند دوست میدارد، کسی که میخواهد آنها را با رضای خودشان نجات دهد و کسی که آنها را به رغم خودشان نجات خواهد داد، کسی که میخواهد اسطورههای نوی بیافریند و کسی که از اسطورههای کهن خرسند است، کسی که انسان را بهخاطر مرگش دوست میدارد، کسی که انسان را به خاطر زندگیش دوست میدارد، انسان دوست شادمان که همیشه میداند برای خنداندن مردم چه بگوید، انسان دوست اندوهگین که بیشتر در مجلسهای شب زندهداری بر سر مردهاش برمیخوریم. همهشان از یکدیگر بیزارند: البته از حیث افراد نه به منزله انسانها. ولی دانش اندوز از این بیخبر است: او آنها را مانند گربههایی تو کیسهای چرمی درون خودش حبس کرده است و آنها بیآنکه او ملتفت باشد دارند همدیگر را تکه پاره میکنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.