غرور و تعصب داستانی زیبا از عشق، غرور و پیشداوریهایی است که عشق را آلوده میکنند. روایتی مشهور، خواندنی و جذاب که در آن از جایگاه زنان، نحوهی تصمیمگیریها سخن میگوید. در غرور و تعصب با خانوادهی بنت آشنا میشویم. خانوادهی بنت پنج دختر دارند و مادری که تمام فکر و ذکرش، ازدواج دخترانش است. در این میان، جین و الیزابت، دو خواهر بزرگتر با آقای بینگلی ثروتمند و خوشاخلاق و آقای دارسی مغرور آشنا شده و روی دیگر زندگی را خواهند دید. جین مطمئن است که آقای بینگلی دیر یا زود به او پیشنهاد ازدواج میدهد. مادرشان نیز از اینکه قرار است چنین وصلتی صورت بگیرد خوشحال است و از هیچکاری برای وقوع پیوستن ان دریغ نمیکند. اما آقای بینگلی از شهر میرود و همه را حیرت زده میکند. این کتاب نمونهای عالی از یک رمان کلاسیک است. در غرور و تعصب به خوبی میتوان با فرهنگ انگلستان سدهی نوزده آشنا شد.
نگاهی به کتاب غرور و تعصب
رمانهای جین آستین از پرخوانندهترین آثار در ادبیات جهاناند و حدود دویست سال است که نسلهای پیاپی با کشش و علاقه روزافزون رمانهای او را میخوانند. کتاب غرور و تعصب احتملاً در سال 1979 نوشته شد و نویسنده در دهه اول قرن نوزدهم بازبینیهایی در آن انجام داد و در سال 1812 متن را نهایی کرد. سرانجم در آغاز سال 1813 رمان غرور و تعصب منتشر شد. قهرمانان اصلی این رمان (الیزابت و دارسی) آدمهاییاند که به تدریج به محاسن یکدیگر پیبرند. خود جین آستین به صراحت گفته است که رستگاری اخلاقی شخصیتها بستگی دارد به این که بهتدریج و با افزایش شناخت و آگاهیشان از دیگران، خود نیز دگرگون و کاملتر شوند. معادل دقیق عنوان این کتاب «غرور و پیشداوری» است و این نکتهای است که خواننده پس از مطالعه متن رمان به آن پی خواهد برد، اما مترجم ترجیح داده است که به سبب معروفیت و رواج عنوان «غرور و تعصب» همین عنوان را حفظ کند و در عین حال به نخستین مترجم فارسی این رمان (شمسالملوک مصاحب در سال 1336) و انتخاب او نیز احترام بگذارد.
بخشی از کتاب غرور و تعصب
صغیر و کبیر فرضشان این است که مرد مجرد پول و پلهدار قاعدتاً زن میخواهد. وقتی چنین مردی وارد محل جدیدی میشود، هر قدر هم که احساسات یا عقایدش ناشناخته باشد، چنان این فرض در ذهن خانوادههای اطراف جا افتاده است که او را حق مسلم یکی از دخترهای خود میدانند. روزی خانم بِنِت به شوهرش گفت: آقای بنت عزیز، شنیدهای که ندرفیلد پارک را بالاخره اجاره دادهاند؟ آقای بنت در جواب گفت که نه، نشنیده است. خانم بنت گفت: ولی اجاره شده. همین الآن خانگ لانگ اینجا بود، سیر تا پیازش را گفت. آقای بنت جوابی نداد. زنش بیطلقت شد و با صدای بلند گفت: نمیخواهی بدانی چه کسی اجارهاش کرده؟ تو میخواهی به من بگویی. باشد، گوش میکنم. همین اجازه کافی بود. بله، عزیزم، باید بدانی. خانم لانگ میگوید که ندرفیلد را یک جوان پول و پلهداری اجاره کرده که مال شمال انگلستان است. روز دوشنبه با کالسکه چهاراسبه آمده بود ملک را ببیند. آنقدر خوشش آمد که درجا با آقای موریس توافق کرد. قرار است قبل از پاییز بیاید بنشیند. چند تا از خدمتکارهایش تا آخر هفته بعد میآیند به این خانه.
Fereshteh –
کتابی با حال و هوای دلنشین و آرام که تضادهای اخلاقی و انسانی رو در یک داستان عاشقانه به تصویر میکشه و خواندن کتاب رو لذتبخش میکنه،و دیدگاه های مردم در آن زمان رو به خوبی توضیح میده و تقابل غرور و تعصب رو به روشنی به نگارش در میاره.