متیو پری ستاره سریال آمریکایی فرندز بود. سال گذشته او کتاب «فرندز، دوستان و عاشقان» را منتشر کرد. در این کتاب پری در مورد زندگی کاری خود صحبت کرده و در کنار آن زندگی پر فراز و نشیبش را بازگو کرده است. متیو پری سالها به الکل و مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بود و 15 بار در طول زندگیاش در مراکز توانبخشی بستری شد. در کتاب پیشرو متیو پری گفته است از دلایلی که توانسته با اعتیاد مبارزه کند جنیفر آنیستون بوده است. در طول این سالها او چندین بار مرگ را تجربه کرده بود، اما در نهایت او توانست غول اعتیاد را شکست دهد. متیو پری در کتاب «فرندز، دوستان و عاشقان» از زندگی شخصی خود پرده برداشته است. اگر از دوستداران سریال فرندز هستید میتوانید با مطالعهی این کتاب با شکستها و موفقیتهای متیو پری آشنا شوید تا او را الگوی زندگی خود قرار دهید. ستاره آمریکا با نوشتن این کتاب قصد داشت الهام بخش خیلی از افراد باشد.
بخشی از کتاب فرندز، دوستان و عاشقان
سلام، اسم من متیوست؛ گرچه شاید من را با اسم دیگری بشناسید. دوستانم من را متی صدا میکنند. و الان باید مُرده باشم. اگر مایلید، میتوانید چیزی را که قرار است بخوانید، پیغامی از آن دنیا در نظر بگیرید، از زندگی پس از مرگ من. روز هفتم درد است. منظورم از درد، درد انگشت پای ضرب دیده یا همه ده یارد نیست. روی واژه درد تأکید کردم؛ چون این بدترین دردی بود که در عمرم تجربه کردم: نمونه بارز و عالی درد، تعریف اصلی درد. شنیدهام که میگویند بدترین درد، درد زایمان است؛ خب این بدترین دردی بود که میشد تصور کرد؛ منتها بدون لذت بغل کردن نوزادی در پایان. روز هفتم درد بود، درست؛ ولی روز دهم بیتحرکی بود. اگر متوجه منظورم بشوید، ده روز بود که نتوانسته بودم مدفوع کنم. بفرمایید، صاف و پوست کنده منظورم را گفتم. مشکلی پیش آمده بود، مشکلی خیلی بزرگ. این درد، دردی خفیف و ضرباندار مانند سردرد نبود؛ حتی دردی کور کننده و تیز مانند درد التهاب لوزالمعده که در سی سالگی داشتم هم نبود. این درد با دردهای دیگر فرق میکرد. انگار بدنم میخواست منفجر شود. انگار امعاواحشای درونم میخواستند به زور بیایند بیرون. از آن دردها که شوخی بردار نبود.
برایتان از صداها نگویم، خدای من، صداها. معمولاً من یک آدم ساکت و منزویام؛ اما آن شب، داشتم از ته دل هوار میکشیدم. بعضی شبها، وقتی باد مناسب است و شب ماشینها همه پارک کردهاند، میتوانید صدای زوزه کایوتها را موقع پاره کردن چیزی در هالیوود هیلز بشنوید. اوایل صدایش شبیه صدای خنده بچهها در فاصله بسیار بسیار دور است، تا اینکه متوجه میشوید اشتباه میکنید. صدای فریادهای مرگ است. اما صدالبته، بدترین بخشش وقتی است که زوزهها متوقف میشود؛ چون میدانید که هرچیزی که به آن حمله شده بود، الان مرده است. اینجا جهنم است. بله، جهنم وجود دارد. اجازه ندهید کسی عکس این حرف را به شما بگوید. من آنجا بودم، وجود دارد؛ والسلام. آن شب آن حیوان من بودم. هنوز داشتم جیغ میکشیدم و برای زندهماندن باید با چنگ و دندان میجنگیدم. سکوت به معنای رسیدن به آخر راه بود. آن موقع روحم هم خبر نداشت که چقدر به پایان نزدیک شده بودم. آن موقع، داشتم در خانه موقت نجاتیافتگان از اعتیاد در کالیفرنیای جنوبی زندگی میکردم. جای تعجب ندارد. من نصف عمرم را در همین خانههای موقت یا مراکز بازپروری و درمان زندگی کردهام. اگر بیست و چهار سالتان باشد، هیچ ایرادی ندارد؛ ولی کمی ایراد دارد اگر چهل و دو سالتان باشد. آن زما من چهل و نه سالم بود و هنوز داشتم با این مشکل دست و پنجه نرم میکردم. در آن زمان، دانشم درباره اعتیاد به مواد مخدر و نوشیدنی بیشتر از تمام مربیها و اکثر دکترهایی بود که در آن تسهیلات با آنها برخورد داشتم.
فهرست مطالب کتاب فرندز، دوستان و عاشقان
- پشگفتار
- دیباجه
فصل اول:
- چشمانداز
- میانپرده: نیویورک
فصل دوم:
- نسل سوختهی بعدی
- میان پرده: مردم
فصل سوم:
- کولهبار عاطفی
- میانپرده: مرده
فصل چهارم:
- انگار قبلاً هم اینجا بودم
- میانپرده: بزرگنمایی
فصل پنجم:
- بدون دیوار چهارم
- پیشپرده: حفرهها
فصل ششم:
- بروس ویلیس
- میانپرده: قمر در عقرب
فصل هفتم:
- مزایای دوستان
- میانپرده: جیبها
فصل هشتم:
- سیر و سلوک
- میانپرده: اردوگاه تروما
فصل نهم:
- نفر سوم مزاحم نیست، نفر سوم همهچیز را نابود میکند
- میانپرده: خشونت در هالیوود
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.