از زمانهای قدیم حدوداً ۲۵۰۰ سال پیش انسانها به طور مداوم از خودشان میپرسیدند چگونه میتوان یک زندگی خوب و شاداب داشت؟ و سؤالهایی مانند من چگونه باید زندگی کنم؟ یا یک زندگی خوب چه ویژگیهایی دارد؟ همیشه ورد زبانشان بود به علاوه همیشه نقش سرنوشت و پول در زندگی انسانها نیز بحث برانگیز بوده. در واقع آیا تنها یک راه برای خوب زیستن وجود دارد یا مسیرهای متعددی به خوشبختی میانجامد به علاوه آیا باید در جستجوی خوشبختی باشیم یا تنها از ناراحتی و غم دوری کنیم؟ این سؤالات دائماً برای نسلهای مختلف تکرار میشود و در اکثر مواقع جوابهای رضایت بخشی برای این سؤالها در دست نمیباشد، اما به چه دلیل؟ شاید به دلیل این که ما به دنبال یک قاعدهی خاص میگردیم در واقع ما باید بدانیم که هیچ قاعده یا قانون خاص و یکسانی برای خوشبختی وجود ندارد. در طی دههای گذشته انقلاب بزرگی در زمینههای روانشناسی و علوم مختلف به وقوع پیوسته است. در سیاست، اقتصاد و دیگر زمینهها افراد متخصص به این نتیجه رسیدهاند که جهان به قدری پیچیدگی دارد که نمیتوان آن را در چارچوب و قواعد خاصی جای داد.
بخشی از کتاب هنر خوب زیستن
زندگی ما نیز مانند هدایت یک هواپیما یا یک ماشین میماند البته شاید مسیر آرزوی خیلیها چنین زندگی نباشد، شاید آنها دوست داشته باشند که پیش رویشان کاملاً مشخص و قابل پیشبینی باشد و در صورت رعایت قواعد و اصول هرگز به مشکل خاصی برخورد نکنند. در واقع آنها دوست دارند که فقط روی شروع زندگیشان تمرکز کنند به این معنی که یک شروع خوب داشته باشند. مثلاً رشته تحصیلی یا همسر خود را انتخاب کنند و همه چیز به خوبی و طبق برنامه پیش برود. البته قطعاً در واقعیت چنین شیوهای هرگز جواب نخواهد داد، شما باید بپذیرید که در زندگی با فراز و نشیبهای زیادی رو به رو خواهید شد و اتفاقاتی برای شما به وقوع خواهد پیوست که شاید اصلاً تصورش را هم نمیکردید. به هر حال افرادی وجود دارند که پس گذشت سالها باز مانند یک خلبان ناشی و تازهکار عمل میکنند و شرایط غیر قابل پیشبینی را نادیده میگیرند و تمام تمرکزشان را روی نقطه شروع هر کاری میگذارند. در واقع آنها فراموش میکنند که ما باید در طول مسیر، خطاهای گذشتهمان را جبران کنیم و نمیتوانیم بر اساس یک مسیر از پیش تعیین شده حرکت کنیم. باید اقرار کنم که به عنوان یک خلبان آماتور آموختهام که نقطه شروع از اهمیت چندانی برخوردار نمیباشد و مسئله مهم قدرت تصحیح و اصلاح مسیر غلط است. من فکر میکنم که حتی طبیعت و دیگر جانداران نیز از این راز آگاهی دارند.
به عنوان مثال اگر در هنگام تقسیم سلولی خطایی رخ دهد بدن انسان آن خطا را تصحیح میکند و دیگر به آن سلول اشتباه اجازه تقسیم شدن را نمیدهد و آن را نابود میکند. در واقع اگر پروسه ترمیم DNA وجود نداشته باشد، انسانها به سرطانهای مختلف دچار خواهند شد و جانشان را از دست خواهند داد. حتی سیستم ایمنی بدن ما نیز بدین صورت عمل میکند. در واقع هیچ برنامه از قبل تعیین شدهای برای دفاع از بدن وجود ندارد چرا که هر آن ممکن است ویروس یا عامل خطرناک ناشناختهای وارد بدن ما شود به علاوه باکتریها و ویروسها به طور مداوم جهش ژنتیکی میکنند. بنابراین برای سیستم ایمنی ما قابل پیشبینی نخواهد بود که چه مشکلاتی و عوامل ویرانگری انتظارش را میکشند و تنها تکیه سیستم ایمنی ما بر تصحیح و بازسازی مداوم خودش خواهد بود. بنابراین اگر شما بشنوید که ازدواج دو فرد با یکدیگر به مشکل برخورده، نباید خیلی تعجب کنید، چرا که هر انسان با تجربهای میداند که برای موفقیت در یک رابطه نیاز است که به تغییر و تحول دائمی مبادرت و اشتباهات خود را تصحیح کنیم چرا که در غیر این صورت با مشکل مواجه خواهیم شد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.