کتاب «پدر پولدار و پدر بی پول» نوشته رابرت کیوساکی، یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ در زمینه آموزش مالی است. این کتاب با ارائه دیدگاهی متفاوت به مقوله پول و ثروت، به خوانندگان در مسیر رسیدن به آزادی مالی یاری میرساند. کیوساکی در این کتاب، داستان زندگی خود را با دو پدر روایت میکند: پدر واقعیاش که یک استاد دانشگاه با حقوق متوسط بود و پدر دوستش که یک کارآفرین ثروتمند بود. او از طریق تجربیات خود با این دو پدر، درسهای مهمی در مورد پول و ثروت میآموزد. یکی از مهمترین درسهای این کتاب، این است که پول برای شما کار کند، نه شما برای پول. کیوساکی معتقد است که افراد ثروتمند با سرمایهگذاری و کارآفرینی، پول را به خدمت خود میگیرند، در حالی که افراد فقیر با کار کردن برای پول، در واقع به پول خدمت میکنند. کتاب «پدر پولدار پدر بی پول» به دلیل ارائه دیدگاهی ساده و قابل فهم به مقوله پول و ثروت، مورد استقبال بسیاری از خوانندگان قرار گرفته است.
بخشی از کتاب پدر پولدار و پدر بی پول
من دو پدر داشتم یکی ثروتمند و دیگری فقیر. پدر فقیرم بسیار تحصیل کرده و با هوش بود. او درجه دکترا داشت و چهار سال دانشگاه را در زمان کمتر از دو سال پشت سر گذاشته بود. پس از آن برای ادامه تحصیلاتش در درجههای بالاتر با بورسیههای دولتی قدم به دانشگاه آکسفورد دانشگاه شیکاگو و دانشگاه شمال غرب ایالات متحده آمریکا گذاشت. اما پدر دیگرم، یعنی پدر ثروتمندم حتی نتوانسته بود صنف هشتم مکتب را به پایان برساند. هر دوی آنها در کار و زنده گیشان سختکوش و موفق بودند. هر دو پدرم درآمدی رضایت بخش داشتند، اما یکی از آنها در تمام زندگیاش با مشکلات مالی دست به گریبان بود و دیگری یکی از ثروتمندترین مردان هاوایی بود. یکی در زمان مرگش دهها میلیون دلار برای خانوادهاش، نهادهای خیریه و کلیسایش به میراث گذاشت. دیگری قرضهایی را از خود باقی گذاشت که خانوادهاش باید آنها را پرداخت میکرد. هر دوی آنها مردانی قوی روحانی و بانفوذ بودند. هر دوی آنها مرا پند میدادند، اما پندهایی متفاوت. هر دوی آنها بر نقش و ارزش آموزش باور قوی داشتند، اما شیوهی یکسان را پیشنهاد نمیکردند. اگر من یک پدر میداشتم مجبور بودم تا پند او را بپذیرم یا رد کنم داشتن دو پدر یکی پدر ثروتمند و دیگری پدری فقیر، مرا با دیدگاههای گوناگون آشنا کرد. به جای اینکه به سادگی پند یکی را بپذیرم و دیگری را رد نمایم اقدام من این بود که در مورد هر دو پند بیشتر فکر میکردم هر دوی آنها را مقایسه میکردم و سپس یکی را که بهترین بود، انتخاب میکردم.
مشکل من این بود که پدر ثروتمند هنوز ثروتمند نشده بود و پدر فقیر نیز فقیر، نبود هر دوی آنها به سختی کار و برای خانوادههای شان تلاش و کوشش میکردند، اما هر دوی آنها دیدگاهی بسیار متفاوت درباره پول داشتند. به عنوان مثال یکی از پدرهایم میگفت: دوست داشتن پول ریشه همه بدیهاست. و دیگری میگفت: نداشتن پول ریشه همه بدی هاست. من پسری نونهال بودم که با داشتن دو پدر که هر دوی آنها برایم تأثیر داشتند بسیار رنج میکشیدم. بسیار خوش داشتم تا پسری خوب باشم و به سخنان آنها گوش کنم، اما هر دوی آنها چیزهای یکسان نمیگفتند. اختلاف دیدگاههایشان مخصوصاً در قسمت پول، بسیار زیاد بود و از همین خاطر من با دیدگاهی عجیب و غریب رشد کردم. پس از پایان یافتن سخنان آنها، مدت زمان زیادی را در فکر این بودم که آنها چه میگفتند، مقصدشان از این سخنان چه بود. بیشتر وقت شخصیام صرف بازبینی و پرسیدن پرسشهایی از خودم از قبیل چرا او چنین گفت؟ یکی از دلایلی که ثروتمندان ثروتمندتر شهد، فقرا فقیرتر شده و طبقه متوسط جامعه در قرض دست و پا میزنند، به خاطر این است که مضمون پول در خانه به آنها درس داده میشود به جای اینکه باید در مکتب به آنها درس داده شود.
فهرست مطالب کتاب پدر پولدار و پدر بی پول
- مقدمه
- فصل اول: پولدار برای پول کار نمیکند
- فصل دوم: چرا داشتن سواد عالی ضروریه؟
- فصل سوم: روی شغلتون تمرکز کنین
- فصل چهارم: تاریخ مالیاتها و قدرت شرکتها
- فصل پنجم: پولدارها، سرمایهگذاری میکنن
- فصل ششم: برای آموختن کار کنین، نه برای پول
- فصل هفتم: غلبه کردن بر موانع
- فصل هشتم: استارت زدن
- فصل نهم: باز هم بیشتر میخواین؟
- فصل دهم: استارت زدن
- فصل یازدهم: باز هم بیشتر میخواین؟
- حرفهای آخر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.