فکر میکنی چرا به این کتاب جذب شدهای؟ چرا در حال خواندن این کلمات هستی؟ کدام عنوان توجهت را جلب کرد؟ پول؟ سلامتی؟ خوشحالی؟ چگونگی جذب؟ یا شاید قانون جذب؟ هر دلیلی که بوده است اطلاعاتی که در این کتاب آورده شده پاسخ سؤالاتی که شما به طریقی به دنبال آن بودهاید را در اختیارتان میگذارد. این کتاب به شما میگوید که شما باید از زندگیتان حس خوبی دریافت کنید و این حال خوب، وضعیت عادی و طبیعی شماست. این کتاب میگوید که مهم نیست زندگی شما چقدر خوب و مرفه باشد، زیرا همیشه جا برای بهتری شدن آن هست و انتخاب و قدرت بهبود زندگیتان فقط در دست شماست و پیشنهادهای عملی در اختیارتان میگذارد که با بهکارگیری مداوم آنها، شما قادر خواهید بود که ثروت، سلامتی و خوشبختی که حق طبیعی شماست را تجربه کنید.
بخشی از کتاب پول پول پول و قانون جذب
تجربهی او به میزان قابل توجهی توسط همسویی ارتعاشی با منبه خود و در نتیجه تندرستی و سلامتی افزایش یافته بود. به عبارتی دیگر، بیماری یا کسالت یا نقض سلامتی زمانی رخ میدهد که شما از لحاظ ارتعاش، اجازه همترازی با سلامتی را نمیدهد. هر زمان که شما احساس منفیای را تجربه کرید (ترس، شک، ناامیدی، تنهایی و…) آن احساس منفی، نتیجهی فکری است که در هماهنگی درست با وجود درونیتان مرتعش نشده است. از میان تمام تجربیات زندگی شما، فیزیکی و غیر فیزیک، هرگاه شما بهطور آگاهانه بر فکری متمرکز شوید که با آنچه وجود درونیتان فهمیده سازگار نباشد احساس منفیای در شما ایجاده میشود. اگر قرار بود روی پای خود بنشینید و گردش در جریان خون را قطع کنید و یا اگر قرار بود یک تورنیک را دور گردن خود بگذارید و جریان اکسیژن را محدود کنید، فوراً شاهد یک محدودیت خواهید بود و در مواردی از این نوع، وقتی شما به افکاری میاندیشید که با افکار وجود درونیتان در هارمونی نیستند، جریان نیروی زندگی یا انرژیای که وارد جسم فیزیکی شما میشوند بسیار محدود و نتیجهی آن محدودیت احساسات منفی شماست. وقتی شما به آن احساس منفی اجازه ادامه دادن تا یک مدت طولانی را میدهید، اکثر اوقات بدتر شدن وضعیت جسمانیتان را تجربه میکنید.
به یاد داشته باشید هر موضوع در واقع دو موضوع است: خواسته، یا کمبود خواسته؛ که مانند برداشتن یک چوبدستی با دو سر است: یک سر آن نمایانگر آنچه شما میخواهید و سر دیگر آن نمایانگر چیزی است که شما نمیخواهید. پس چو با نام «سلامتی جسمانی» در یک انتهایش تندرستی و در انتهای دیگر آن بیماری است. اگر چه افراد تنها به این دلیل که در انتهای منفی چوب «سلامتی جسمانی» به دنبال بیماری هستند آن را تجربه نمیکنند. بلکه به خاطر اینکه آنها به دنبال انتهای «من میدانم که چه چیزی را نمیخواهم» در چوبهای بسیاری بودهاند. وقتی تمرکز بسیار شما بر روی چیزهایی است که نمیخواهید، در حالی که تمرکز وجود درونیتان بر روی چیزهایی است که میخواهید، با گذشت زمان شما بعث یک اختلافات ارتعاشی میان خود و وجود درونیتان میشوید و این تمام چیزی است که بیماری است: اختلاف و جدایی (به دلیل افکار انتخابی شما) میان شما و وجود دورنیتان.
چه میشود اگر یک فقیر احساس فقر نکند؟
اگر افرادی که شما را میبیننند و شما را با خودشان مقایسه میکنند و به این نتیجه برسند که شما فقیر هستید اما احساس فقر بودن نمیکنید، پس شما دیگر در حالت کمبود نخواهید بود و قادر خواهید بود با سرعت بیشتری به سمت فراوانی حرکت کنید. گفتههای دیگران درباره شما هیچ تأثیری در نقطه جذب شما ندارد مگر اینکه از گفتههایشان اذیت شوید. اگر به این نتیجه برسید که آنها موفقیتهای بسیار بیشتری نسبت به شما کسب کردهاند، مقایسه تجربه خود با تجربیات دیگران میتواند احساس کمبود را در شما تقویت کند و سپس احساس «کمتر بودن» را در شما فعال کند. همچنین توجه به عدم موفقیت در تجربیات دیگران، شما را در موقعیت جذب رفاه بیشتر برای خود قرار نمیدهد، زیرا شما به آنچه در مورد آن فکر میکنید میرسید. آنچه به سمت خود میکشید یا از خود دور میکنید هیچ ارتباطی با عملکرد فرد دیگر ندارد. احساس بهبود یافتهی شکوفایی، حتی اگر واقعیت فعلی شما این احساس را توجیه نکند، همیشه رفاه بیشتری برای شما به همراه خواهد داشت. توجه به احساستان در مرود پول بسیار پرکاربردتر از توجه به نحوه عملکرد دیگران است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.