کتاب دنیایی که من میبینم حاوی مجموعه کامل مقالات، نکات و اظهارات آلبرت انیشتین نیست، بلگه فقط گلچینی از موضوعات مشخص است. بهعبارتدیگر مایل بودیم تصویری از انسان ارائه کنیم. امروزه انسان برخلاف ذهنیت و قصد خود در حال غرق شدن در گرداب تمایلات سیاسی و تاریخی معاصر است. در نتیجه، انیشتین نیز با همان سرنوشتی مواجه شده که بسیاری دیگر از مردان بزرگ تاریخ تجربه کردند. شخصیت و عقاید او به گونهای تحریف شده به مردان جهان معرفی شدند. پیشگیری از این سرنوشت از اهداف واقعی این کتاب است. این سرنوشت از علائق دائمی دوستان انیشتین نیز هست که عمدتاً در همه موارد آن را بر زبان راندند. در این کتاب، مواردی مربوط به تاریخهای گوناگون را مطالعه میکنید. آلبرت انیشتین به انسانیت باور دارد، او به یک جهان که در آن همه مردم باید به طور دوجانبه به یکدیگر کمک کنند نیز باورد دارد، او به یک مأموریت بسیار مهم علمی برای خودش نیز باور دارد. در واقع کتاب دنیایی که من میبینم یک باور برای همه این موارد است تا همه ما بتوانیم ذهنیت، باورها و ایدههای او را زنده نگهداریم.
بخشی از کتاب دنیایی که من میبینم
معنای زندگی انسان یا کلاً حیات ارگانیک چیست؟ برای پاسخ دادن به این پرسش نیازی به پیروی از یک مذهب خاص ندارید. شاید بپرسید، پس علت پرسیدن این پرسش چیست؟ و من پاسخ میدهم، هرکس که زندگی خود با سایر موجودات را بیمعنی بداند فقط بدبخت نیست بلکه موجودی است که شایستگی داشتن حیات را ندارد. ما فانیها چه موقعیت خارقالعادهای در اختیار داریم. همه ما برای یک اقامت موقت اینجا هستیم، شاید هدف از اینجا بودن را ندانیم اما گاهی اوقات میتوان آن را احساس کرد. اما براساس دیدگاه زندگی روزمره و بدون اینکه تفکرات عمیق داشته باشیم، حس ما این است که برای سایر افراد بشر زنده هستیم. در جایگاه نسخت، برای کسانی زنده هستیم که شادی ما وابسته به لبخند و رفاه آنها است، سپس برای کسانی زنده هستیم که شخصاً آنها را نمیشناسیم اما سرنوشت ما به واسطه همدلی به آنها واسته است. هرروز صدها بار به خودم یادآوری میکنم که حیات درونی و بیرونی من وابسته به کار دیگران است، کسانی که اکنون زنده هستند یا قبلاً فوت کردند و من باید خود را در قالب معیارهای خاص قرار دهم تا من نیز همانند آنها باشم و بازهم آنچه قبلاً دریافت کردم را همچنان دریافت کنم. آنچنان در حیات ساده و خشک و بیهوده خود غرق شدم که اغلب احساس میکنم بیشازحد حاصل زحمات همنواعت خود را جذب کردهام. به نظر من طبقهبندی اجتماعی خلاف عدالت است، به ویژه در حد اعلای ان که بهزور اجرا میشود. همچنین تصور من آن است که زندگی ساده برای همگان مناسب و خوب است چه از نظر فیزیکی و چه ذهنی.
از دیدگاه فلسفی باورهای من در خصوص آزادی انسان ملحدانه هستند. همه مردم نه تنها براساس اضطرار بیرونی عمل میکنند بلکه تحت تأثیر الزامات درونی هم هستند. شوپنهاور میگوید: انسان میتواند براساس اراده خود عمل کند اما نمیتواند ارادهاش را تعیین کند. این عبارت از اویل جوانی برای من الهامبخش بوده و همیشه آن را در مواجهه با سختیهای زندگی خود و دیگران مدنظر داشتم تا صبر و شکیبایی خود را افزایش دهم. این احساس به خوبی میتواند حس مسئولیتپذیری که گاهی اوقات فلج کننده است را نیز خنثی کند. این احساس اجازه نمیدهد خود یا دیگران را بیش از حد جدی بگیرید، این احساس منجر به دیدگاهی در زندگی خواهد ش که در آن مشرب بالاترین را جایگاه را دارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.