کتاب «چهار میثاق» حاصل تجربیات و اندیشههای مردی است از تبار سرخپوستان آمریکای مرکزی که باورهای بنیادی تولتکها را به زبانی ساده با مثالهای قابل فهم و طبقهبندی بسیار مؤثر به نسلهای جدید ارمغان کرده، با این امید که رویای سیاره زمین را تغییر دهند. در کتاب «چهار میثاق» دون میگل روئیز به چیزی اشاره میکند و آن را «رویای سیاه» مینامند که در کتاب «سفر به دیگر سو» اثر کارلوس کاستاندا، دون خوان آن را نوعی تعریف و توصیف از جهان مینامند و معتقد است که غیر از آنچه ما واقعیت مینامیم، واقعیتهای دیگری نیز وجود دارند. واقعیت این جهان را هندیها «مایا» مینامند که هرمان هسه نویسنده آلمانی در داستانی به همین نام آن به وجهی ساده توصیف کرده است. دون میگل روئیز در این کتاب در چهار بخش به تجربیات خود پرداخته است و میتواند برای خوانندگان دریچهای جدید و نورانی باز شود.
بخشی از کتاب چهار میثاق
هزاران سال قبل قوم تولتک که در سراسر جنوب مکزیک پراکنده شده بودند، به عنوان زنان و مردان دانش شناخته میشدند. انسانشناسها عقیده دارند که تولتکها یک قوم یا یک نژاد خاص بودهاند ولی در واقع آنها مجموعهای از چند دانشمند و هنرمند بودند که یک جامعه را تشکیل دادند تا در مورد بصیرت معنوی کاوش کنند و به دانش انسانهای کهن جانی دوباره ببخشند. آنها به عنوان استاد (ناگال) و دانشآموز در تئوتیوهاکان دور هم جمع شده بودند، شهر اهرام باستانی بیرون از مکزیکوسیتی که این اصطلاح را برای آن به کار میبرند: جایی که انسان تبدیل به خدا میشود. ناگالها تا هزار سال مجبور بودند علم اجدادی خود را پنهان کنند و در خفا برای ابقای آن تلاش کنند. بعد از پیروزی اروپاییها و به دنبال آن شایع شدن استفادهی نادرست از قدرت شخصی توسط تعدادی از کارآموزها، لازم بود که از این دانش در مقابل افرادی که از نظر عقلی هنوز آمادهی به کار بردن این مفاهیم نبودند و یا کسانی که ممکن بود به طور عمدی از آن برای منافع شخصی استفاده کنند، حفاظت شود. خوشبختانه دانش رمزآلود تولتک توسط ناگالهایی از سلسلههایم ختلف نسل به نسل منتقل شده بود و به همین دلیل تا هزاران سال مخفی باقی ماند ولی پیشگوهای کهن از قبل خبر دادهاند که باید در عصرهای پیشرو این دانش را به مردم بازگردانده شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.