ما از راز چه میخواهیم؟ راز از ما چه میطلبد؟ راز از چه رازی پرده بر میدارد؟ این افشاگران راز کیانند و به دنبال افشای کدام راز سر به مُهر ما را میهمان تئوری هیجانانگیز خود کردهاند؟ به نظر میآید مفاد کلام تئوریسینهای (راز) ساده است، همان عبارت ضربالمثل شدهی خودمان که میگوید: خواستن توانستن است و هر آن کس که داناییِ خواستن را داشته باشد، توانایی رسیدن به خواست خود را پیدا میکند: توانا بود آن که دانا بود. به همین سادگی. اما ما باید به این راز ساده ایمان بیاوریم تا نتیجه بگیریم. به نظر میرسد تئوریسینهای راز میخواهند یک امر واقعی را به امری فراواقعی حوالت دهند و از دل رئالیسم خشک معطوف به اقتصاد، نوعی سوررئالیسم ایدهآل را بیرون کشند. آنها این امر را با پیوند دادن زیرکانهی خواست ما به انرژی و سپس تأثیرگذاری انرژی در سطح کیهانی به گونهیی مرموز و غیبی اما با بیانی این جهانی تحلیل مینمایند. این گونه، لاهوتِ خواستهای پایان ناپذیر ما در عالَم ناسوتِ واقعیتهای مادی امکان تحقق مییابد.
بخشی از کتاب راز
میتوانم تصور کنم اکثر مردم چه فکرهایی در سر دارند: چهطور میتوانم پول بیشتری جذب کنم؟ چهگونه میتوانم اسکناسهای درشت بیشتری کسب کنم؟ من شغلم را دوست دارم، اما چهگونه میتوانم با این حقوق کم و سیل بدهکاریها سر کنم؟ چهطور میتوانم درآمدم را افزایش دهم؟ این امر به یکی از مطالبی بر میگردد که در راز به آن اشاره کردهایم. کار شما این است که از روی کاتالوگ عالم هستی، خواستهتان را سفارش دهید. اگر مسائل مالی، دغدغهی شماست، بگویید چهقدر پول میخواهید. (دوست دارم در سی روز آینده بیست و پنج هزار دلار پول غیر منتظره به دستم برسد.) اما خواستهتان هرچه که هست، باید برایتان باور کردنی باشد. اگر در گذشته فکر میکردید شغلتان تنها راه کسب پول و درآمد است، سریعاً آن را از ذهنتان پاک کنید. چنین افکاری هیچ کاری برایتان نمیکند. اینک به این نتیجه میرسید که، نعمت به وفور وجود دارد، اما بررسی چهگونگی رسیدن این پول به شما کار شما نیست. کار شما این است که اراده کنید تا پولدار شوید، باور کنید که پولدار میشوید، شاد باشید و تمامی جزئیات را به عالم هستی بسپارید. باب پراکتور میگوید: اکثر مردم میخواهند بدهکار نباشند و دایماً در حال فرار آن هستند، اما بدانید چنین تفکری برای همیشه شما را بدهکار نگه میدارد. شما همان چیزی را جذب میکنید که به آن فکر کردهاید. احتمالاً میگویید: اما من میخواهم از دست قرضهایم نجات پیدا کنم. خواه قصدتان رهایی از بدهکاری باشد و خواه نباشد، اگر به بدهکاری فکر کنید، آن را به خود جذب میکنید. برنامهی شخصی برای باز پرداخت بدهکاریهایتان در نظر بگیرید و سپس به موفقیت و ثروت فکر کنید. باید راهی برای رسیدن به احساس خوب پیدا کنید تا همه خوبیها را به سوی خود بکشانید.
جیمز ری گفته است: افراد اغلب به من میگویند: میخواهم سال آینده درآمدم را دو برابر کنم، اما وقتی به عملکردشان نگاهی بیندازید، خواهید دید که هیچ قدمی جهت رسیدن به خواستهشان برنمی دارند سپس میگویند: این کار از عهده من خارج است. و حدس میزنید چه اتفاقی میافتد؟ عالم هستی در پاسخ ایشان میگوید: امر، امر شماست سرورم. اگر شما نیز جملهی (این کار از عهده من خارج است) را بر زبان آورید، بیدرنگ نظرتان را تغییر داده و به جای آن بگویید: من از عهدهی این کار بر میآیم. میتوانم آن را بخرم. این جمله را بارها و بارها تکرار کنید، دقیقاً مانند یک طوطی در سی روز آینده به هر چه رسیدید بگویید: از عهده خرید آن بر میآیم وقتی ماشین مورد علاقه تان با سرعت از جلویتان می گذرد بگویید از عهده خرید آن بر میآیم. وقتی لباسی را که دوست دارید میبینید بگویید: از عهده خرید آن بر میآیم. بدین ترتیب احساس بهتری پیدا کرده و خودتان را متقاعد میکنید که از عهده خرید آنها بر میآیید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.