روانشناسی تاریک، همان طور که از نام آن پیداست، به کارهایی مانند دستکاری روانشناختی و کنترل ذهن اشاره دارد تا کاری به نفع فرد یا موقعیتی انجام شود. همه ما به سمت تاریکی گرایش داریم. این خوی انسانی است، اما با این حال، یکی از مواردی است که اغلب به اشتباه درک میشود. روانشناسی تاریک شامل شیوههای دست کاری شده و شرورانه است. ممکن است تا حدی غیر واقعی یا فانتزی به نظر برسد، اما هیچ جادوگر و غولی در این شکل از فریب و حقه وجود ندارد. روانشناسی، همان طور که ما میدانیم، مبتنی بر مطالعه افکار، اعمال، ارتباطات و رفتارهای ما است. تاریکی همسو با روانشناسی تاریک از روشهای نسبتاً شیطانی یا شرورانهای ناشی میشود که مردم برای دست کاری فردی یا موقعیت خاصی و یا دستیابی به چیزی که میخواهند استفاده میکنند. استفاده از آن به نفع خود بسیار خودخواهانه است، اما خودخواهی هم یکی از ویژگیهای شخصیتی انسان است. برخی تصور میکنند دست کاری روانشناختی تنها یک تاکتیک انسانی نیست، بلکه میتوان آن را در حیوانات هم مشاهده کرد. از این رو میتوان گفت دست کاری روانشناختی ابزاری است که در میان بیشتر موجودات زنده رایج است.
بخشی از کتاب روانشناسی تاریک
برای محافظت از خود در برابر روانشناسی تاریک، ابتدا باید آن را درک کنید بعد از شناخت کلی آن، به راحتی میتوان آن را به گروههای مختلف تقسیم و اولویتبندی کرد. وقتی چیزی را کامل درک میکنیم، میتوانیم با آن برخورد کنیم، بر کسی پوشیده نیست که برخورد با ذهن انسان میتواند بسیار ناخوشایند باشد. روانشناسی تاریک ممکن است در نگاه اول ساده به نظر برسد، اما عوامل مختلفی دارد که در مهارت و تمرین دستکاری روانشناختی و کنترل ذهن نقش دارند. هرکسی نمیتواند بگوید در حال دستکاری شدن روانی است یا نه، زیرا این یک روش زیرکانه برای فریب دادن است درست مانند کنترل ذهن. در این مورد ظرافت هم چیز بسیار خطرناکی است. به گفته آلن مایر، متقاعد کردن و دستکاری روانی روشهایی برای جذب افراد به انجام کاری مانند داشتن واکنش مثبت به ایدهها و تغییر طرز تفکر آنها برای مطابقت یا تقلید از شما است. این دو روش بر اساس اصول رفتار و تعامل انسانی هستند. بااینحال، آنها از سبک و روشهای مختلفی پیروی میکنند و نتایج در اکثر موارد بهشدت متفاوت است. متقاعدسازی اخلاقی و صادقانه است، اما دستکاری حیله و غیراخلاقی است. هدفهای آن چیزی است که واقعاً دستکاری و متقاعدسازی را از نظر اخلاقی متمایز میکند. متقاعدسازی در مورد تأثیر گذاشتن روی افراد است تا به چیزی که میخواهند برسند، از سوی دیگر، دستکاری در مورد تأثیر گذاشتن روی افراد است تا دستکاری کنند به چیزی که میخواهد یا نیاز دارد و به نفع شخص یا افراد دیگر نیست، برسد. اگر متقاعدسازی بهدرستی انجام و به خوبی اجرا شود، باعث ایجاد وفاداری و اعتماد میشود که در نهایت منجر به ایجاد پیوند محکم بین افراد خواهد شد. دستکاری هم میتواند براساس وفاداری و اعتماد باشد، اما به احتمال زیاد منجر به یک پیوند کوتاهمدت و جدایی دائمی و بیگانگی بین افراد خواهد شد، بنابراین متقاعدسازی پایدار است و دستکاری روانی پایدار نیست.
متقاعدسازی شخص را درگیر میکند و انتخاب را به عهده فرد میگذارد و دیدگاه فرد را بدون اجبار به چیزی تغییر میدهد. آنها مسئول تصمیمات خود هستن. مشارکت یا حضور تأثیرگذار باید تقریباً غیرقابل تشخیص باشد. متقاعد کردن یعنی تغییر افکار، ایدهها یا اقدامات از طریق تبادل اطلاعات و استدلال از سوی تأثیرگذار. یکی دیگر از تفاوتهای بسیار قابل توجه بین متقاعد کردن و دستکاری روانی این است که دستکاری کنترل میکند که معمولاً منجر به شرایطی میشود که فقط یک نفر سود میبرد. معمولاً این دستکاری کننده است که برنده میشود و یاز از موقعیت نفع میبرد. متقاعد کردن کم یا بیش روی یک موقعیت برد-برد تمرکز میکند. متقاعد کردن باعث افزایش اعتمادبهنفس میشود، هدف دستکاری روانی کنترل و تحقیر فرد است. برخورد خوب با افراد، با صداقت و اخترام، در متقاعد کردن معمول است، اما در دستکاری روانی معمولاً فرد کنترل میشود. در نهایت، هدف از متقاعد کردن نهتنها بهرهمندی تأثیرگذار است، بلکه بهرهمندی همه افراد و ایجاد وضعیتی است که هر کس میتواد سود کند. متقاعدسازی حول اراده آزاد و انتخاب است. از سوی دیگر، دستکاری روانی بر تخریب و حیلهگری، خودخواهی، حرص و طمع متمرکز است. تنها افرادی که سود میبردن، تأثیرگذار یا دستکاری کننده روانی است و قربانی معمولاً چیزی نصیبش نمیشود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.