رمان «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز میباشد و در سال 1967 منتشر شد. این رمان یکی از شاهکارهای مارکز و نمونه اصلی سبک رئالیسم جادویی او به حساب میآید. «صد سال تنهایی» که به طور گسترده به عنوان بهترین اثر گابریل گارسیا مارکز شناخته میشود داستان شهر خیالی کلمبیایی ماکوندو و ظهور و سقوط بنیانگذاران آن، خانواده بوئندیا را روایت میکند. شخصیتها که از طریق چینهای زمانی جذاب آشکار میشوند، نامها و منشهای خانوادهشان را به ارث میبرند و الگوهایی را آشکار میکنند که مضاعف و تکرار میشوند. خوزه آرکادیو بوئندیا توانا از بنیانگذار بیباک و کاریزماتیک ماکوندو به دیوانهای در حاشیه آن تبدیل میشود. ماکوندو با بلاهای بیخوابی، جنگ و باران مبارزه میکند. این کتاب به گونهای نوشته شده است که حتی منتقدین ادبیات نتوانستهاند از آن انتقاد کنند. تمام نسخههای چاپ اول «صد سال تنهایی» به زبان اسپانیایی در همان هفته نخست کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شدهاست. جایزه نوبل ادبیات ۱۹۸۲ به گابریل گارسیا مارکز به خاطر خلق این اثر تعلق گرفت.
بخشی از کتاب صد سال تنهایی
وقتی کولیها برگشتند اورسولا تمام اهالی را علیه آنها برانگیخته بود، ولی کنجکاوی از ترس قویتر بود. آنبار، کولیها هنگام عبور از دهکده با انواع آلات موسیقی سر و صدای کر کنندهای راه انداخته بودند و یک جارچی، نمایش شگفتانگیزترین کشف علمای آسیای صغیر را اعلام میکرد. اهالی به چادر کولیها رفتند و با پرداخت یک پول، ملکیادس را دیدند که جوان و شاداب شده بود. بر چهرهاش اثری از چروک دیده نمیشد و دندانهایش تازه و درخشان بود. کسانی که لثههای ناسالم و گونههای فرو افتاده و لبهای چروکیده او را به خاطر میآوردند در مقابل اثبات خالی از شبهه قدرت ماوراء الطبیعه سرد کولی، از وحشت به خود لرزیدند. وحشت آنها، هنگامی که ملکیادس دندانهای خود را از روی لثهها برداشت و چند لحظه به همه نشان داد، دو چندان شد. در یک لحظه تبدیل به مرد فرتوت سالهای گذشته شد و سپس وقتی بار دیگر دندانها را به دهان گذاشت، با اطمینان خاطر از جوای بازیافتهاش دوباره لبخند زد. حتی خوزهآرکادیوبوئندیا نیز اذعان کرد که علم و دانش ملکیادس از حد و حصر گذشته است و فقط هنگامی که مرد کولی در خلوت طرز کار دندان عادریهاش را برای او شرح داد توانست نفس راحتی بکشد. این شیء برایش چنان ساده و در عینحال حیرتآور بود که هنوز شب نشده همه مطالعات کیمیاگری در نظرش بیارزش بود. بار دیگر دچار بحران بدخلقی گشت و نظم تغذیهاش مختل شد.
تمام روز در خانه میگشت و با خود حرف میزد. به اورسولا میگفت: در دنیا وقایع عجیب و باور نکردنی رخ میدهد، در دو قدمی ما، در آنطرف رودخانه، انواع دستگاههای جادویی یافت میشود و ما مثل یک مشت خر در اینجا زندگی میکنیم. کسانی که او را از ابتدای پیدایش دهکده ماکوندو میشناختند، از تغییر و تحولی که تخت تأثیر ملکیادس در او پدید آمده بود سخت حیرت کرده بودند. در آغاز، خوزه آرکادیو بوئندیا به رئیس قبیلهای شباهت داشت که با علاقه هرچه تمامتر درباره بذرافشانی و تربیت دام و اطفال دستورهای لازم را به اهالی میدهد و برای بهبود وضع عمومی دهکده حتی در کارهای عملی نیز با همه همکاری میکند. از آنجا که خانه او از ابتدا بهترین خانه دهکده بود، سایر خانهها را به آن شکل ساختند. خانهاش تشکیل میشد از یک اتاق نشیمن بزرگ و روشن، یک اتاق ناهارخوری با یک ایوان مملو از گلهای رنگارنگ در جلو، دو اتاق خواب، یک حیاط خلوت با یک درخت بلوط عظیم، یک باغچه پر از سبزی و یک حیاط کوچک که در آن بزها، خوکها و مرغهایش در صلح و صفا باهم میزیستند. تنها جانور ممنوع در خانه و در تمام دهکده، خروس جنگی بود.
انسیه صفی ابادی –
کتاب خیلی خوبی هستش. بسته بندی کتبهاتون عالی بود.
پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه کنید.
Fereshteh –
در وصف این کتاب بگم که فقط بخونیدش بارها و بارها ، اصلا به خریدن و خوندنش شک نکنید مفیدترین کتابی هستش که ممکنه خونده باشینش مخصوصا در وضعیت جامعه امروزی.
rabinbook –
ماهم مثل شما به دوستان پیشنهاد میکنیم کتاب «صدسال تنهایی» را یکبار مطالعه کنند.
از نظر شما سپاسگزاریم🌹❤️