کتاب «نمی توانی به من آسیب بزنی» نوشته دیوید گاگینز و ترجمه فروزنده دولتیاری میباشد. در این کتاب نویسنده زندگی پر فراز و نشیب خود را نوشته است. او در دوران نوجوانی بیخانمان بوده و با گذر از سختیها و شکستها توانست به یک مربی بدنساز حرفهای و یک افسر بالا رتبه تبدیل شود. نویسنده سعی دارد مشکلات و سختیهای تجربه شدهاش را برای خواننده بیان کند. کتاب «نمی توانی به من آسیب بزنی» به شما یاد خواهد داد که چگونه بر افسردگی و موانع غلبه کنید تا به یک انسان نیرومند تبدیل شوید. با مطالعهی این کتاب مسیر رشد و تکامل خود را تکمیل کنید. دیوید گاگینز تمام تجربیات خود را به زبان روان و قابل درک بیان کرده است و می توانید آنها را به راحتی درک کنید. «نمی توانی به من آسیب بزنی» برای سنین خاصی نوشته نشده است و تمام افراد در سنین مختلف میتوانند مطالعه کنند و با تجربیات دیوید گاگینز بیشتر آشنا شوند.
بخشی از کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
حالا وقت تجسم است. باز یادآوری میکنم که هر فرد به طور متوسط در هر ساعت، به دو تا سه هزار مسئله فکر میکند. به جای تمرکز بر مسائلی که توان تغییرشان را ندارید، علیه بر مسائل قابل تغییر را تجسم کنید. هر مانعی که در مسیرتان قرار دارد، انتخاب کنید یا هدف جدیدی را پیدا کنید و غلبه یا دستیابی به آن را تجسم کنید. قبل از آن که وارد هر کار دشواری شوم، تصویری از موفقیتم را تجسم میکنم و میبینم چه احساسی به من دست میدهد. دوست دارم هر روز در این باره فکر کنم و این احساس در طول تمرینات، رقابتها یا هر کاری که انتخاب میکنم، من را پیش میراند. اما تجسم، به معنی خیالپردازی درباره یک مراسم جشن قهرمانی نیست. باید چالشهایی را که در این مسیر سر راهتان قرار میگیرند، تجسم کنید و ببینید چطور میخواهید بر این مسائل غلبه کنید. به این ترتیب میتوانید در این مسير تا نهایت ممکن آماده باشید. وقتی حالا در یک مسابقه دو شرکت میکنم، ابتدا تمام مسیر را رانندگی میکنم و موفقیت را تجسم میکنم، اما تجسم چالشهای احتمالی کمکم میکند تا رشته افکارم را به دست بگیرم. شما نمیتوانید آمادگی هر پیشامدی را داشته باشید، اما اگر پیشاپیش این تجسم استراتژیک را انجام دهید، تا سرحد امکان آماده خواهید بود. این یعنی باید برای پاسخ دادن به آن پرسشهای ساده نیز آماده باشید. چرا این کار را میکنید؟ چه چیزی شما را به سوی این هدف پیش میبرد؟ مانعی که از آن به عنوان سوخت استفاده میکنید از کجا ناشی میشود؟ چه چیزی پوست ذهنتان را کلفت کرده است؟ حین برخورد با دیوار درد و تردید، باید این پاسخها را در دست داشتهباشید.
برای ادامه مسیر، باید از سختیها و موانع تغذیه کنید و بر ذهن پوست کلفتتان تکیه کنید. به یاد داشتهباشید، تجسم هرگز جایگزین کار نمیشود. نمیتوانید دروغ ها را تجسم کنید. تمام استراتژیهایی که برای پاسخ به این پرسشهای ساده و پیروزی در این بازی ذهنی به کار میگیرم، صرفاً به این دلیل مؤثرند که سخت کار میکنم. این خیلی بیش از بهکارگیری قدرت اراده است. گنجاندن رنجش در برنامه روزانهتان، مستلزم یک انضباط سختگیرانه است، اما اگر این کار را بکنید، خواهید دید که در پایان این شب سیه، یک زندگی کاملاً متفاوت در انتظارتان است. این چالش لزومارياٌ نباید جسمانی باشد و پیروزی به معنی اول شدن نیست. این چالش شاید غلبه بر یک ترس مادامالعمر یا هر مانع دیگری باشد که در گذشته شما را از پا درآورد. هرچه بود، داستانتان را به دنیا بگویید تا همه بدانند چطور ذهن رویینتن خود را ساختید و به کجاها رسیدید. به تازهترین و غم انگیزترین شکستهایتان فکر کنید. یک بار دیگر آن دفترچه خاطرات را تجزیه و تحلیل کنید. نسخه دیجیتالی را کنار بگذارید و آنها را به تفصیل بنویسید. میخواهم این فرایند را احساس کنید؛ چون باید گزارش پس از عملیات با تأخیرتان را بنویسید. در ابتدا تمام چیزهای خوب، هر چیزی که در شکستهایتان خوب پیش رفت را روی کاغذ بیاورید. درباره خودتان دقیق و سخاوتمند باشید. اتفاقات خوب، زیاد روی دادهاند. به ندرت پیش میآید که تمام مسائل، منفی باشند. سپس بررسی کنید که چه برخوردی با شکستتان داشتهاید. آیا تأثیری بر زندگی یا روابطتان داشت؟ چه تأثیری؟ در تمام مدت آمادهسازی و در مرحله اجرای شکستتان چه طرز فکری داشتید؟ باید بدانید در هر مرحله به چه چیزی فکر میکردید؛ چون ذهنیت، همه چیز است و اینجا است که اغلب افراد کم میآورند.
فهرست مطالب کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
- درباره نویسنده
- دستور هشدار
- مقدمه
- فصل اول: باید یک آدم معمولی میشدم
- فصل دوم: حقیقت تلخ است
- فصل سوم: مأموریت غیرممکن
- فصل چهارم: ترور روحیه
- فصل پنجم: ذهن رویینتن
- فصل ششم: ملاک بردن جام نیست
- فصل هفتم: قویترین سلاح
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.