داستان «گوژپشت نتردام» یا «نتردام پاریس» نوشته ویکتور هوگو نویسنده مشهور فرانسوی میباشد که در سال 1831 منتشر شد. در پاریس قرن پانزدهم اتفاق میافتد و به زندگی کازیمودو، گوژپشت زشت و مهربان کلیسای نتردام میپردازد. کازیمودو عاشق اسمرالدا، دختر کولی زیبایی میشود که مورد توجه افراد مختلفی از جمله کلود فرولو، کشیش ریاکار و فوبوس دو شاتوپر، کاپیتان خوشتیپ قرار میگیرد. «گوژپشت نتردام» بارها به فیلم، انیمیشن، تئاتر و اپرا تبدیل شده است. مشهورترین اقتباس این رمان، انیمیشن «گوژپشت نتردام» محصول سال 1996 والت دیزنی میباشد.شخصیتهای اصلی این کتاب کازیمودو، اسمرالدا، کلود فرولو، فویوس دوشاتویر میباشند. ویکتور هوگو برای نوشتن این رمان به مدت چهار سال تحقیق کرد. «گوژپشت نتردام» به زبانهای مختلفی ترجمه شده و جزو پرفروشترین رمانهای عاشقانه و رمانتیک تاریخ شناخته میشود. این کتاب به خاطر داستان جذاب، شخصیتهای پیچیده و مضامین عمیقش مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. اگر به دنبال رمانی جذاب، عاشقانه و با مضامین عمیق هستید، کتاب «گوژپشت نتردام» انتخاب مناسبی برای شما خواهد بود. میتوانید این کتاب را با تخفیف میتوانید از فروشگاه کتاب رابین بوک خریداری کنید.
بخشی از کتاب گوژپشت نتردام
سیصد و چهل و هشت سال و شش ماه و نوزده روز پیش اهالی پاریس به صدای زنگ کلیساها که از سه منطقه شهر قدیم و جدید و کوی دانشگاه بر میخواست از خواب بیدار شدند. خاطره هیچ روزی از سال چون روز 6 ژانویه سال 1482 در تاریخ به جای نمانده است. آیا غلغله ناقوس کلیساها و ازدحام کاسبکاران در پاریس از صبح زود برای چه بود؟ در آن روز از حمله پیکارها و یا بورگینیونها و یا شکار دستهجمعی اشراف و یا عصیان طلاب مدارس در آلاس و یا تشریففرمایی اعلیحضرت پر صولت پادشاهی خبری نبود، زن یا مرد جیببری را نیز به حکم دادگستری پاریس بدار نمیزدند، سفیر بیگانهای نیز با دبدبه و کبکبه خاص، چنانکه متداول قرن پانزدهم بود وارد پاریس نمیشد، چه که همین دو روز پیش برای آخرین بار سفیر فلاندر بافر و شکوه تمام برای مذاکره در امر ازدواج ولیعهد با مارگریت فلاندر وارد پاریس شده و جناب کاردینال بوریون نیز برای خوشایند پادشاه، صورت خوشی به این جار و جنجال دهاتیوار شهر فلاماند نشان داده بود. عالیجناب از مهمانان در مهمانسرای بزرگ بوربون پذیرای نمود، حتی از اینکه رگبار ناگهانی خسارت زیادی بر قالیچههای گرانبهایش و در و دیوار کاخ وارد ساخته بود خم به ابرو نیاورد.
به گفته ژان تروا در روز 6 ژانویه که اهالی پاریس را از خُرد و کلان به هیجان میآورد دو جشن با شکوه یعنی روز پادشاهان و عید شوریدگان با هم مصادف میگردید. در آن روز معمولاً میدان اعتصاب چراغانی شده و مراسم درختکاری در برابر نمازخانه براک به عمل میآمد. ضمناً در کاخ دادگستری تعزیه خوانان به ایفای نمایشهای مذهبی میپرداختند. از شب پیش مأمورین شاه بندر پاریس با نیمتنههای گشاد پشمین و بنفش رنگ که صلیب سپیدی بر سینه آن نقش شده بود به صدای شیپور در سر چهار راهها خبر جشن باشکوه روز بعد را به اطلاع مردم پاریس میرساندند. انبود کاسبکاران پاریس به اتفاق همسران خود از صبح زود در مغازهها و منازل را بسته و به سوی یکی از سه نقطه روان میشدند. عدهای برای تماشای چراغانی، عده دیگر برای شرکت در مراسم درختکاری بالاخره جمع کثیری برای دیدن نمایشهای مذهبی سر و دست میشکستند. در اینجا باید به ذوق سلیم مردم ساده پاریس آفرین گفت زیرا عده کثیری از آنها برای تماشای چراغانی و یا نمایشهای مذهبی تعزیه خوانان که محل آن تالار بزرگ و سرپوشیده کاخ بود روان شده و علاقهای به شرکت در مراسم درختکاری در برابر نمازخانه براک نشان نمیدادند. از این رو درخت بینوا در زیر آسمان خاکستری رنگ ماه ژانویه تک و تنها از سوز و سرما به خود میلرزید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.